از آن روزهاست. در پی روزهایی که بیشترشان از آن روزها» بودند. کلی کار دارم. کلی یعنی خیلی زیاد. کارهایی که مهلت تحویلشان تمام شده و به عبارت دیگر، الان در مرحله ببخشید، در اسرع وقت می­ رسونم»، هستم. انقدر وضعیت زیاد است و استرس دارم که نشستم به خدا گفتم:تو اگر بخواهی زمان کشی میاد. به وقتم برکت بده. کارها امروز تموم شه.» بعد فکر کردم مگر اینکه معجزه­ای پیش آید که کارها امروز تمام شود. بعدتر فکر کردم که معجزه از خدا که چیزی نیست. خلاصه پر از استرسم با ذهنی مشغول و بدنی خسته. کار که کش می آید اینجوری می شود. آدم را خیلی خسته می کند.

وسط این بازار شام، آدم جدیدی همین دیروز افتاد وسط زندگی ام. مادر یکی از دوست هایم معرفی اش کرد. انقدر رودربایستی داشتم که به او نگویم الان وقت خواستگار نیست. خلاصه اینکه قرار شد آقای میم (خواستگار محترم) تماس بگیرد که حرفهای اولیه را بزنیم. تماس گرفت . چه تماس گرفتنی. حدود سه چهار ساعت از وقت من را که الان برایم حکم مخازن طلا دارد گرفت. خوش صحبت بود و خیلی امتیازهای دیگر داشت. و همین به علاوه چیزی به اسم آداب معاشرت نمی گذاشت به اون بگویم که حالا کمتر حرف بزن. حرفهایت را بگذار برای دیدار حضوری. آقای میم دیشب می گفت فردا هم حرف بزنیم و من وسط خنده هایم از میزان پیگیر بودنش، گریه ام گرفته بود. برایش توضیح دادم که دو سه روز آینده خیلی درگیرم و باید پروژه ای تحویل دهم. امیدارم بی خیال تلفنی حرف زدنِ امروز شود.

وسط این همه کار، حضور آقای میم راحت نیست. خصوصا که به نظر چرب زبان یا با نگاه مثبت، آدم گرمی به نظر می رسد. حرف می زند. پیام می فرستد. و من فقط تشکر می کنم و سعی می کنم در حدی پاسخگو باشم که بی ادبی نشود. این میان که ذهنم درگیر کار و جسم و آینده و آن دوست قدیمی است. حضور این آدم که در وهله اول نتوانستم دلیلی برای رد کردنش پیدا کنم، سخت است.

از حال و روز این روزها...

مروری بر فیلم «اسرافیل» ساخته «آیدا پناهنده»

در ستایش مقابله با مارمولک درون

خیلی ,وسط ,حرف ,آدم ,وقت ,الان ,آقای میم ,وسط این ,که به ,کارها امروز ,به نظر

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دوربین مداربسته هایلوک فروشگاه مجازی محصولات دانلودی سبز لینک Magical روغن گیری با دستگاه روغن گیر پرس سرد اسفندیار خدایی تولیدی گلدان پلاستیکی فروشگاه اینترنتی هارلی زین عباس